چگونه ۴ بانک سقوط کردند؟
تاریخ انتشار: ۵ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۹۱۵۲۵
سقوط ناگهانی چهار بانک آمریکایی در هفتههای گذشته سوالات بسیاری را در مورد استارتآپهای فناوری، سرمایهداری خطرپذیر، صنعت کریپتو، ریسکپذیری و بهطور کلی سیستم سرمایهداری جهانی و مقررات موجود مطرح کرد.
به گزارش ایران اکونومیست به نقل از اکونومیک، اکنون این سوال وجود دارد که آیا این سقوط فقط یک اتفاق است و با وجود همه مقررات سختگیرانهتری که در تمام بحرانهای گذشته وضع شده است، بحران مالی سال ۲۰۰۸ ایالاتمتحده آمریکا دوباره تکرار میشود؟
اولین موسسه بانکی ایالاتمتحده که با مشکلات مالی مواجه شد، بانک سیلورگیت بود که به شدت بر صنعت ارزهای دیجیتال متمرکز بود و در هشتم مارس اعلام کرد که به دلیل زیانهای سنگین در سبد وام خود، فعالیتهای خود را متوقف میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوم، بانک سیلیکون ولی (SVB) بود که بهطور علنی مشکلات را در هشتم مارس اعلام کرد و جهان مالی و سرمایهگذاران ایالاتمتحده را شگفتزده کرد زیرا بهعنوان یک موسسه با سرمایه قوی تلقی میشد.
بانک سیلیکون ولی در قلب منطقه فناوری ایالاتمتحده کالیفرنیا، واقع در سانتا کلارا قرار داشت. این بانک بزرگترین بانک در سیلیکون ولی بر اساس سپردههای محلی و در میان بزرگترین بانکهای کشور ایالاتمتحده آمریکاست. این بانک، منبع اصلی برای سرمایهگذاری مخاطرهآمیز بود که تامین مالی سهام خصوصی شکلی از استارت آپها بود.
سقوط سیلیکون ولی از اواخر فوریه زمانی که برخی از مقامات ارشد بانک شروع به خروج سهام خود کردند، آغاز شده است. بعدا علنی شد که گرگوری بکر، مدیر ارشد اجرایی، دانیل بک، مدیر ارشد مالی و میشل دریپر، مدیر ارشد بازاریابی، سهام خود را به ارزش ۴.۵ میلیون دلار از شرکت مادر بانک سیلیکون ولی فایننشال گروپ واگذار کردند.
وقتی سیلیکون ولی پرتفوی اوراق قرضه ۲۱ میلیارد دلاری خود را با ضرر ۱.۸ میلیارد دلاری واگذار کرد و بکر در هشتم مارس اعلام کرد که بانک به میزان قابل ملاحظهای سبد اوراق بهادار خود را فروخته است، وحشت طوفانی وال استریت و صنعت مالی ایالاتمتحده را فرا گرفت.
سیلیکون ولی تا پایان سال ۲۰۲۲ تقریبا ۲۰۹ میلیارد دلار دارایی و حدود ۱۷۵.۴ میلیارد دلار سپرده داشت و برای یک موسسه با سرمایه خوب غیرعادی بود که به این ناگهانی سقوط کند.
در کمتر از ۴۸ ساعت، قیمت سهام شرکت مادر سیلیکون ولی بیش از ۶۰ درصد سقوط کرد در حالی که معاملات آن چندین بار به دلیل نوسانات بالا متوقف شد.
در میان فروپاشی ناگهانی، سیلیکون ولی بلافاصله توسط تنظیمکنندههای ایالاتمتحده بسته شد، وزارت حفاظت مالی و نوآوری کالیفرنیا، شرکت بیمه سپرده فدرال (FDIC) را بهعنوان گیرنده منصوب کرد.
شرکت بیمه سپرده فدرال، بانک ملی بیمه سپرده سانتا کلارا (DINB) را برای محافظت از سپردهگذاران بیمه شده ایجاد کرد و بلافاصله در زمان بسته شدن، تمام سپردههای بیمه شده سیلیکون ولی را به بانک ملی بیمه سپرده سانتا کلارا منتقل کرد.
این بزرگترین شکست یک موسسه مالی مستقر در ایالاتمتحده از زمان فروپاشی واشنگتن میچوال در اوج بحران مالی سال ۲۰۰۸ ناشی از حباب مسکن ایالاتمتحده بود که ابتدا بر روی وامهای مسکن با قیمت پایین تمرکز کرد و بعدها مشتقاتی مانند ترکیبی از وامهای کوچکتر متعدد را ایجاد کرد که برای سود بیشتر داراییهای دارای رتبه ناخواسته را بیش از حد ارزشگذاری میکرد.
در حالی که بحران مالی سال ۲۰۰۸ در ایالاتمتحده در سراسر جهان گسترش یافت و به یک فاجعه جهانی تبدیل شد، چیزی که سرمایهگذاران از نابودی سیلیکون ولی بیش از همه از آن میترسیدند اثر بالقوه گلوله برفی آن بود. این سوال هنوز بی پاسخ مانده که آیا سیلیکون ولی دومینویی است که میتواند بانکهای دیگر ایالاتمتحده را نیز به سمت سقوط سوق دهد؟
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: اقتصادی ، سیلیکون ولی ، ورشکستگی بانکهای آمریکایی
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: اقتصادی سیلیکون ولی ایالات متحده سیلیکون ولی بیمه سپرده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۹۱۵۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناتو، قلدر ۷۵ساله
به گزارش جام جم آنلاین، ۷۵ سالگی تأسیس ناتو زمانی است که بتوان به بررسی وضعیت فعلی این سازمان پرداخت و از اختلافاتی که گریبانگیر اعضای آن است گفت؛ اینکه چگونه کشورهای اروپایی در داخل این ائتلاف باید برای تجدید سیاستهای فعلی خود برای آیندهای بهتر در قاره اروپا تلاش کنند.
نظام غربی همچنان لفاظیهای قانع کننده خود را درباره دلایل تأسیس سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در ۷۵ سال پیش ادامه میدهد. این توجیهات بیش از حد پیش پا افتاده باید مورد مطالعه قرار گیرد تا دلایل انحطاط فعلی سازمان، در بحبوحه سیاستهایی که به جای منافع مشترک، در خدمت منافع خودخواهانه اعضای پیمان هستند، مشخص شود.
یادداشتهای مربوط به وزارت امور خارجه ایالات آمریکا دلیل اختراع ناتو را به زبانی مناسب برای کتاب تاریخ دوره راهنمایی بیان میکند و مینویسد: بعد از ویرانیهای جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی برای بازسازی اقتصاد و تضمین امنیت خود تلاش کردند و ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش فرهنگ کمونیستی شوروی به سمت قاره اروپا و سایر نقاط جهان مجبور شد ناتو را در اروپا تأسیس کند.
این استدلالهای نمادین برای دکترین ناتو بسیار ابتدایی هستند و آن را میتوان از بیشتر اظهارات مقامهای کشورهای غربی که این سازمان را تأسیس کردند و همچنان بر آن تسلط دارند، استخراج کرد. لفاظیهای ناتو مواقعی میان دوستی و تهدید در نوسان است. هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۴۵، تشکیل این پیمان را برای عملیات مرزی مهم دانست و نسبت به کسانی که ممکن بود خود را متمایل به جنگ نشان دهند، سختگیری میکرد.
این نوع گفتمان حقایق انکارناپذیری را مخفی میکند که نمیتوان آنها را انکار کرد. در واقع، ایالات متحده از نظر نظامی و اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم قدرتمندتر بود و این به سرعت در «برنامههای پنج گانه مارشال» با هدف بهبود اقتصادی نمایان شد.
یک بُعد این برنامهها راهبردی است و اقدام خیرخواهانه واشنگتن به شمار نمیرود که با هدف بهبود شرایط اقتصادی کشورهای منتخب مهندسی شده باشد؛ کشورهایی که برای دهههای آینده متحدان ثابت قدم ایالات متحده خواهند بود. در همین راستا لستر پیرسون، وزیر امور خارجه کانادا تأسیس ناتو در آن زمان را به شرایط قدرتی که از آن به عنوان حافظ صلح جهانی یاد میشد، مرتبط دانست.
بنابراین، رابطه پدرانهای میان ناتوی تحت سلطه ایالات متحده ایجاد شد که به سایر نقاط جهان گسترش یافت و به اعضای قدرتمند این سازمان اجازه داد به نمایندگی از بقیه کشورها و بیشتر خارج از چتر سازمان ملل متحد مفاهیمی مانند صلح و امنیت، خطرات و درنهایت تروریسم را تعریف کنند.
با وجود این، نخستین درگیری بزرگی که به وسیله ناتو ایجاد شد، بر سر تهدیدات خارجی علیه اروپا یا قلمرو آمریکا نبود، بلکه هزاران مایل دورتر از هر دو سوی اقیانوس اطلس، در شبه جزیره کره شکل گرفت؛ جایی که گفتمان سیاسی اعضای ناتو حول محور متمرکز جنگ داخلی در شبه جزیره بود و از آن به عنوان نمونهای از «تجاوز کمونیستی» یاد میکردند. این نوع تعریف ناتو را مجبور به واکنش، مداخله و شرکت در جنگ ویرانگر کره میان سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۳ کرد.
بیش از هفت دهه از عمر این پیمان میگذرد و نتیجه جنگ کره، شکنندگی استدلالهایی را که برای توجیه مداخله مطرح شد، زمانی که کره شمالی سخت میجنگید تا دایره انزوای خود را بشکند، ثابت کرده است. با وجود این، جنگ کره بدون پایان رسمی متوقف شد و مردم آن منطقه تا امروز در وضعیت متناقض میان جنگ و صلح زندگی میکنند؛ یعنی ممکن است در هر لحظه جنگی همه جانبه آغاز و توجیهی دائمی برای حضور نظامی آمریکا در آن منطقه باشد. رویکرد مشابهی که در بیشتر مداخلات ناتو در سایر مناطق جهان ازجمله عراق (۱۹۹۱ و ۲۰۰۳)، یوگسلاوی (۱۹۹۹)، افغانستان (۲۰۰۱)، لیبی (۲۰۱۱) و سایر مناطق و کشورها دنبال شده است.
با وجود این، ناتو اکنون توانایی آغاز و افزایش تنش دارد و شاید هم نسبت به پایان دائمی درگیریها بی میل نباشد، بحرانی واقعی که این سازمان ۷۵ ساله تمایلی به دست کشیدن از آن ندارد. گرانت شاپس، وزیر دفاع بریتانیا در روزنامه دیلی تلگراف گفت، ناتو باید بپذیرد که اکنون در دنیای قبل از جنگ است. وی به اعضای ناتو انتقاد کرد که همچنان نمیتوانند حداقل هزینههای دفاعی مورد نیاز خود را برآورده کنند که معادل دو درصد تولید ناخالص داخلی آنهاست.
این نوع نگرانیها بیشتر به وسیله سران و مقامهای ارشد ناتو بیان میشود که یا درباره جنگ قریبالوقوع با روسیه هشدار میدهند یا از یکدیگر به دلیل کاهش نفوذ این سازمان که زمانی قدرتمند بود، انتقاد میکنند.
در حال حاضر بیشتر تقصیرها گردن دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکاست که آشکارا تهدید کرد ناتو را در دوره ریاست جمهوری اش ترک خواهد کرد. با وجود این، اظهارات و تهدیدهای توهین آمیز ترامپ به همان اندازه که ناشی از علائم و مشکلات فزایندهای است که سالها قبل از ورود وی به کاخ سفید و خروج چشمگیرش از آنجا ادامه داشت، محصول بحران پیمان ناتو نیست.
بحران ناتو را میتوان با این واقعیت خلاصه کرد که تشکیلات ژئوپلیتیکیای که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو وجود داشت، دیگر وجود ندارد. جنبه اصلی رقابت جدید جهانی را نمیتوان تنها به جنبههای نظامی کاهش داد، زیرا در دو دهه گذشته اروپا تا حد زیادی بر منابع انرژی، مبادلات تجاری و حتی تبادل فناوری با کشورهایی که ایالات متحده دشمنان خود میداند؛ مانند چین، روسیه و دیگران متکی بوده است.
بنابراین، اگر اروپا به خود اجازه دهد زبان تک قطبی ایالات متحده را درباره دشمنان و متحدانش بپذیرد، این قاره بهای سنگینی پرداخت خواهد کرد، به ویژه اینکه اقتصادهای اتحادیه اروپا در حال حاضر زیر بار جنگهای مداوم و محدودیتها در تأمین است. همه این چالشها را دیگر نمیتوان با انداختن بمب بر سر دشمن حل کرد و تغییر ماهیت جنگ، جنگهای سنتی را تا حد زیادی بیاثر میکند.
گرچه جهان تا حد زیادی تغییر کرده، اما ناتو همچنان به دکترین سیاسیای متعهد است که به دوران گذشته بازمی گردد. در هر صورت زمان آن فرا رسیده است ناتو در میراث ۷۵ ساله خود تجدید نظر کند، آنقدر شجاع باشد که مسیر را کاملاً تغییر دهد و به جای اینکه همیشه در حالت جنگی باشد، برای صلح واقعی تلاش کند.
منبع: راهبرد معاصر